ما چقدر فقیر هستیم

روزی یک مرد ثروتمند، پسر کوجکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیرند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی ازاین سفر یاد گرفتی؟ 

پسر کمی فکر کرد و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهارتا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنهابی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا شیوایی شنبه 14 آبان 1390 ساعت 12:17 ب.ظ http://hrku.blogfa.com

سلام خسته نباشید
وبلاگ خوبی دارید
ما هم دانشگاهیی هستیم
به وبلاگ ما هم سر بزنید
اگه دوست داشتید ما رو لینک کنید به اسم دانشجویان حسابداری دانشگاه آزاد رباط کریم
شما رو با چه اسمی لینک کنم؟

سلام.
مرسی
دانشجویان صنایع دانشگاه ازاد رباط کریم

علی شنبه 14 آبان 1390 ساعت 07:23 ب.ظ

جالب بود .

نسرین شنبه 19 آذر 1390 ساعت 10:53 ب.ظ

بچه ام بچه های قدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد